سبزه قبا

سبزه قبا

نکته ها و خبرها
سبزه قبا

سبزه قبا

نکته ها و خبرها

خودرو و دل خوش سیری چند ؟؟؟؟؟؟؟؟


پورشه کاین 2011
  • حجم موتور:3600 سی سی
  • مصرف: 15.7 لیتر (شهر)

پورشه کاین یک خودروی لوکس و گران‌قیمت است که طرفداران آن عموما از بین فوتبالیست‌ها، بازیگران و البته بیزینس‌من‌ها و بچه پولدارها هستند. قیمت بالای 210 میلیونی آن که البته باتوجه به شرایط واردات ماشین در ایران طبیعی است، پولی است که شما به خاطر برند پورشه می‌پردازید. این‌که پورشه کاین به قیمتش می‌ارزد یا نه، بحث دیگری است که البته در بین ماشین‌بازها محلی از اعراب ندارد. نمونه پایه این خودرو موتور شش سیلندر 300 اسب بخاری دارد، اما اگر بیشتر خرج کنید، موتور هشت سیلندر 400 اسب بخاری را هم می‌شود در نمایندگی پورشه در ایران یافت.





موهاوی
  • حجم موتور:4600 سی سی
  • مصرف: 12/5 لیتر (شهر)
موهاوی یک خودروی پرقدرت و نسبتا مردانه است که در بین بانوان طرفدار زیادی ندارد. قیمت موهاوی بسیار بالا ارزیابی می‌شود، اما طرفداران خود را پیدا کرده است. موهاوی با قیمت 71 میلیون و 700 هزار تومان 60 روزه به مشتری تحویل داده می‌شود. در بازار قیمت این خودرو 75 میلیون تومان است.




کیا اسپورتیج 2011
  • حجم موتور: 2400 سی‌سی
  • مصرف: 9/4 لیتر
قیمت اولیه خودرو 51 میلیون 700 هزار تومان بود که به دلیل استقبال شدید، حالا کیا با قیمتی بالاتر از 75 میلیون در بازار عرضه می‌شود. البته به‌نظر می‌رسد با شروع واردات مجدد کیا، قیمت این خودرو به حالت اولیه و منطقی‌تر روزهای اول بازگردد. این خودرو اسپورت‌ترین و کامل‌ترین SUV بازار ایران است.در هر صورت تا اطلاع ثانوی ثبت نام این خودرو انجام نمی‌شود تا دارندگان آن به خودشان بیشتر ببالند!




کیا سورنتو 2011

  • حجم موتور: 3500 سی‌سی
  • مصرف: 11 لیتر
سورنتو خودرویی پرقدرت و پرمصرف است و از استحکام بالا و استهلاک کمی برخوردار است. از سورنتو دو مدل 5 نفره و 7 نفره موجود است و قیمت‌های آن متفاوت است که از 40 میلیون تا 53 میلیون به نسبت کارکرد در بازار دسته دوم وجود دارد. قیمت مدل 2011 در نمایندگی 63 میلیون است. این خودرو حد وسطی بین اسپورتیج و موهاوی است و متقاضیان زیادی در بازار دارد.




هیوندای توسان آی ایکس 35

  • حجم موتور:  2400 سی  سی
  • مصرف سوخت: 9/1 لیتر
نسل قبلی هیوندای توسان با وجود آنکه ظاهر زیبایی نداشت، به دلیل قیمت مناسب فروش خوبی را تجربه کرد. اما هیوندای در نسل جدید توسان برای طراحی سنگ تمام گذاشته است. ظاهر خودرو آن‌قدر متفاوت است که تا مدت‌ها از دیدنش خسته نمی‌شوید. نمایندگی هیوندای این خودرو را با قیمتی در حدود 52 میلیون تومان می‌فروشد که البته در بازار آزاد گران‌تر است. امکانات مناسبی دارد و در میان خودرو‌های موجود در بازار می‌تواند خرید مناسبی باشد.




تویوتا پرادو

  • حجم موتور:4000
  • مصرف سوخت:13/2 لیتر
نسل قبلی پرادو در ایران حضور موفقی داشت و خوب فروخت. اتفاقا خانم‌ها هم استقبال خوبی از آن کردند، چون بر خلاف ظاهرش خودروی نرمی بود و پارک کردن مدل‌های سه‌درش دردسر کمتری نسبت به سایر شاسی بلند‌ها داشت. نسل جدید پرادو کمی خشن‌تر از نسل قبل شده و البته دیگر از مدل‌های سه‌در هم خبری نیست. اگر می‌خواهید سوار یک خودروی با ابهت شوید، با قیمت حدود 100 میلیون تومان یک خرید ایده‌آل است. هر چند با مبلغ کمتری می‌توانید سراغ محصولات کیا و هیوندای بروید.




لکسس آر ایکس 350
  • حجم موتور: 3500 سی سی
  • مصرف سوخت: 11 لیتر
لکسوس را بهترین خودروی شاسی‌بلند موجود در ایران می‌شناسند که قیمتی در حدود 120 میلیون تومان دارد.

شاید قیمتش در مقابل رقبای کره‌ایش کمی بالا باشد، اما کیفیت ساختش هنوز بسیار بهتر از سایر کره‌ای‌هاست. طرح ظاهریش نیز آن را به خودروی محبوب خانم‌ها تبدیل کرده است.




هیوندای سانتافه

  • حجم موتور: 2700 سی‌سی
  • مصرف: 10/6 لیتر
قیمت: 71 میلیون 500 هزار تومان. سانتافه در دو مدل چهار سیلندر و شش سیلندر به بازار عرضه شده است.

این خودرو یکی از پرطرفدارترین محصولات شرکت هیوندا در ایران است که حالا یکی از واردکننده‌های عمده ماشین در کشورمان محسوب می‌شود.




وراکروز آی‌ایکس 55

  • حجم موتور: 3800 سی سی
  • مصرف سوخت: 14/7 لیتر
بالاترین مدل هیوندای با قیمت رسمی بیش از 70 میلیون تومان پا به ایران گذاشت و با وجود قیمت بالا خوب هم فروخته است. این خودرو در حقیقت برادر کیا موهاوی است و در بسیاری از بخش‌های فنی با آن مشترک است. اما طرح ظاهریش نسبت به موهاوی شهری‌تر شده و بیشتر باب سلیقه خانم‌هاست. اگر پولش موجود باشد، خرید بدی نیست؛ چون هم جادار است و هم زیبا و از همه مهم‌تر مانند سایر محصولات هیوندای پنج سال هم گارانتی دارد.




سوزوکی ویتارا

  • حجم موتور: 2400 سی سی
  • مصرف: 9/1 لیتر

اگر به سایت ایران‌خودرو مراجعه کنید، شش مدل ویتارا را خواهید دید که هر یک آپشن و قیمت متفاوتی دارند.ویتارا تنها SUV موجود در بازار است که حالا رنگ ایرانی بر خود دارد، گرچه این خودروی ژاپنی مونتاژ کارخانه بزرگ ایران‌خودرو است. قیمت ویتارای صفر به نسبت آپشن از 41 میلیون (مدل دنده‌ای) تا 55 میلیون (فول‌آپشن) برآورد شده است.ویتارا خودروی باکیفیتی است که مدل‌های پایین‌تر آن را در حد 28 تا 30 میلیون تومان هم پیدا خواهید کرد.

باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

چرا در تابستان خشن می‌شویم؟

چند پیشنهاد برای کارفرما‌ها و کارمندان
بالا رفتن دمای هوا می‌تواند بدن ما را دستخوش تغییرات بسیاری کند. این تغییرات همیشه هم جسمی نیستند؛ هوای گرم، روان ما را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به یکی از این تاثیرات، افزایش خشونت و علائم رفتاری‌ای است که به عقیده محققان در شرایط اقلیمی مناسب کمتر به سراغ ما می‌آیند .   
هوای گرم به شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم بر روان ما تاثیر می‌گذارد و با تقویت نوعی احساس خصومت و پرخاشگری در افراد و افزایش اندیشه‌های خصمانه، واکنش‌های نابهنجاری را در آن‌ها به‌وجود می‌آورد. دانشمندان سال‌هاست که برای اثبات این ادعا تلاش می‌کنند و تحقیقات پیاپی آن‌ها در 10‌ساله اخیر بر همان ادعای قبلی صحه گذاشته است که «خشونت و جنایت در مناطق گرم جهان بیشتر از مناطقی که شرایط مساعد آب‌وهوایی دارند اتفاق می‌افتد.» این ادعای دانشمندان به نگرانی جهانی تبدیل شده و محققان سعی کرده‌اند که هر یک در کشورشان چنین آزمایشی را انجام دهند. برای مثال آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که در مناطق این کشور که هوای گرم‌تری دارد، آمار جنایات به شکل قابل‌تأملی بالاتر است. آن‌ها می‌گویند، آدم‌هایی که در هوای مساعد زندگی می‌کنند عادات بد رفتاری کمتری دارند و بیشتر می‌توان از آن‌ها انتظار رفتار منطقی داشت. دانشمندان معتقدند، ساکنان مناطق خنک‌تر آدم‌های صادق‌تر و بی‌شیله‌پیله‌تری هستند. فرضیه آن‌ها که «فرضیه گرما» نام گرفته، می‌گوید هوای گرم آدم‌ها را تحریک‌پذیرتر و خشم و برانگیختگی را در آن‌ها تقویت می‌کند.



 چگونه در گرما کار کنیم؟

برای بسیاری از ما، تابستان زمان خوبی برای گردش در عصرهای بلند تابستانی و زمان مناسبی برای سفر کردن و غذاخوردن در فضای آزاد است. اما برخلاف عده‌ای که تابستان را فصل فراغت و لذت می‌دانند، این 3 ماهه برای برخی افراد زمانی ناخوشایند و طاقت‌فرساست. کسانی که در محیط‌های کاری گرم مجبور به انجام کارهای سخت و پرتحرک هستند، بدون شک کمترین لذت را از تابستان می‌برند. برای آن‌ها این فصل از مشکلات جسمانی، خستگی و استرس‌هایی انباشته است که همگی از گرما ناشی می‌شوند. کارکردن در محیط گرم استرس‌هایی را به همراه دارد. این استرس‌ها و تاثیرات روانی ممکن است گاهی به خاطر افزایش تعریق بدن به‌وجود بیایند یا گاهی از قرار گرفتن بلندمدت زیر نور گرم خورشید حاصل شوند. تغییر در سرعت وزش باد و تغییرات دیگری که در شرایط اقلیمی رخ می‌دهد، عواملی‌ هستند که جسم و روح افراد را با خود درگیر می‌کنند. بدون شک در این شرایط افرادی که سابقه فشار خون یا بیماری قلبی هم دارند، بیشتر از دیگران آزار می‌بینند و تحت‌تاثیر این شرایط قرار می‌گیرند. بدن ما در مواجهه با گرما به شیوه‌های مختلفی واکنش می‌دهد. تغییرات تنفسی، تعریق، تغییر در جریان خون و... می‌تواند برخی از واکنش‌های ظاهری بدن به هوای گرم باشد.



   چند پیشنهاد برای کارفرما‌ها

انجام کارهای سخت و پرتحرک در گرم‌ترین مناطق، مسئله‌ای نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت. اختلالات ناشی از گرما، هم می‌تواند برای کارمندان مشکل‌ساز شود و هم کارفرما‌ها را به دردسر بیندازد. شاید در برخی مناطق نتوان برای خنک شدن هوا کار زیادی انجام داد اما با رعایت برخی نکات بهتر می‌توان اوضاع را مدیریت کرد.

گرما را کنترل کنید: یکی از پیشنهاد‌ها، استفاده از راهکارهای مهندسی کنترل است. به این طریق با رعایت چند نکته ساده می‌توان اوضاع را تا حدودی بهتر ساخت:
  •   در مکان‌هایی که بیشتر در معرض گرما هستند، سیستم مناسب تهویه را برقرار کنید.
  •  منبع گرما را بپوشانید تا گرمای کمتری به منطقه نفود کند.
  •  منافذ نشت بخار را از بین ببرید.
  •  سعی کنید به جای استفاده از نیروی انسانی، در کارهایی که قابلیت انجام شدن با ماشین‌ها را دارند، از وسایل مکانیکی استفاده کنید.



   آموزش دهید

کارمندان باید با تهدیدهای گرما آشنا شوند و علائم ناشی از اختلالاتی را که گرما دلیل اصلی‌شان است، بشناسند. وقتی دمای بدن ما بالا می‌رود، شرایط برای بروز استرس ناشی از گرما فراهم می‌شود. استرس ناشی از گرما مشکلات دیگری را هم در پی دارد. خستگی، گرمازدگی، بی‌رمقی، گرفتگی عضلات، بیحالی و اگزما همه از مشکلاتی هستند که به خاطر گرم شدن هوا به‌وجود می‌آیند. اغلب آدم‌ها نشانه‌های این اختلالات را با هم  اشتباه می گیرند و فکر می‌کنند که برای درمان تمامی آن‌ها می‌توانند از یک راهکار استفاده کنند. اما شناخت این عوارض و راه درمان‌شان مسئله مهمی است که باید از آن آگاه شد. کارفرماها باید بعد از استخدام افراد برای کار کردن در محیط‌های گرم، در جلساتی آن‌ها را آگاه کنند و آموزش‌های لازم را به آن‌ها بدهند.



   وزن کنید

افراد در وزن‌های مختلف به شکل متفاوتی با محیط کنار می‌آیند. برای کارفرمایان کارخانه‌ها و کارهای سخت، لازم است که از وزن کارکنان‌شان آگاه باشند. آن‌ها با آگاهی از اینکه افراد چاق بیشتر از گرما آسیب می‌بینند و به تبع کم‌تحمل‌تر می‌شوند، باید مسئولیت کارها را تفویض کنند. گرما برای همه سخت است اما محول کردن کارهای پرتحرک و سخت به آدم‌های چاق‌- آن هم در گرم‌ترین نقاط- هم می‌تواند به آنها آسیب بزند و هم با بیمارشدن‌شان سرعت انجام کار را تحت‌تاثیر قرار دهد.



خنک بپوشید، بنوشید

 خنک بپوشید: لباس‌های خنک و کم‌وزن بپوشید و سعی کنید لباس‌هایی از پارچه کتان نازک انتخاب کنید تا تعریق‌تان را بیشتر نکند. اگر در فضای باز کار می‌کنید استفاده از کلاه‌های آفتاب‌گیر نخی یا کتان هم می‌تواند کمی از آفتاب‌خوردگی سر و صورت‌تان جلوگیری کند.

  خنک بنوشید: خستگی یکی از شایع‌ترین مشکلات ناشی از گرماست. این اختلال در شرایطی اتفاق می‌افتد که افراد به انجام کارهای سخت مشغولند و تعریق بالایی دارند اما در مقابل به میزان کافی آب نمی‌نوشند. برای توصیف این وضعیت می‌توان تنها از 3 واژه استفاده کرد: خیس، رنگ‌پریده و خسته. این اختلال نشانه‌هایی چون تعریق، بی‌انرژی‌شدن و خستگی زیاد از حد، حالت تهوع، بالا رفتن دمای بدن و رنگ‌پریدگی دارد. برای برطرف کردن این مشکل تنها باید در هوای خنک دقایقی استراحت کرد و نوشیدنی‌های خنک بدون کافئین را مصرف کرد. بهترین پیشنهاد برای کاهش آسیب‌های گرما آب خنک است اما نوشابه‌های خنک هم توصیه بدی برای این شرایط نیست. نوشیدن آب فقط در زمانی که احساس تشنگی می‌کنید برای‌تان لازم نیست بلکه شما هنگامی که به کارهای سخت و پرتحرک در هوای گرم مشغول هستید بیشتر به آن نیاز دارید. اگر آدم‌ها در شرایط طبیعی در تابستان به حدود 12 لیوان آب احتیاج دارند، بدن کسانی که فعالیت بدنی بیشتری دارند و در محیط گرم‌تری هستند قطعا به میزانی بیشتر محتاج است.

  برنامه‌ریزی کنید: شاید لازم باشد که در گرم‌ترین روزهای سال کمی برنامه کارتان را تغییر دهید. اگر برای‌تان ممکن است کارهای سخت را برای ساعات خنک‌تر روز بگذارید. با آگاهی از برنامه هواشناسی می‌توانید برنامه دقیق‌تر و عملی‌تری داشته باشید. در این شرایط لازم است که ساعات کاری‌تان را به بخش‌های مختلف تقسیم‌بندی کنید. این تقسیم که براساس میزان گرمی هوا صورت می‌گیرد، مسئولیت‌های شما را هم چند بخش کرده و کار کردن را برای‌تان راحت‌تر می‌کند. کارهای سنگین‌تر را برای ساعات خنک‌تر بگذارید و در ساعات گرم‌تر کارهایی را انجام دهید که تحرک بالایی را از شما طلب نمی‌کنند.

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir

افزایش آمار ایدز بین زنان ایرانی (موج سوم ایدز )

داخلی  »  گزارش  »  اجتماعی

افزایش آمار ایدز بین زنان ایرانی

تجارت زنان «ویژه» در خیابان با کالای «ایدز»

کد مطلب : 94638 15 آبان 1390 ساعت 16:07

فرارو- زنانی هستند که ویژه‌اند. مأمن آن‌ها خیابان است. درآمدهایشان از راه‌های غیرقانونی و غیراخلاقی به دست می‌آید؛ اما نه زندان و نه بازپروری، هیچ کدام دوای دردشان نیست. بسیاری‌شان به آسانی دست از خیابان نمی‌کشد و مأمنی بهتر از کوچه،‌ پس کوچه‌های شهر پیدا نمی‌کنند. هرچند می‌دانند ویروس ایدز مثل سمی مرگبار، بینشان شیوع یافته است و هر روز که می‌گذرد یک قدم به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند.

به گزارش فرارو؛ مدیران سازمان بهزیستی کشور، فرآیند بازپروری زنان ویژه را سخت و زمان‌بر می‌دانند. هر سال هزار زن آسیب‌دیده در مراکز بازپروری ساماندهی می‌شوند ولی بعد از مدتی، 30 درصد این افراد بار دیگر به خیابان‌ها باز می‌گردند و حرفه پیشین خود را از سر می‌گیرند.

این زنان بین 20 تا 40 سال سن دارند و متأسفانه میانگین سنی‌شان هر سال جوان‌تر می‌شود و با اینکه بیشتر در کلان‌شهرها هستند، اما در شهرستان‌های کوچک‌تر هم پیدا می‌شوند.

زنان خیابانی با اختلالات روان‌شناختی، خودکشی و اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند و مسؤولان می‌گویند: «اعتبار لازم برای توانمندسازی آنان، همچنان کم است.»

افزایش آمار ایدز بین زنان ایرانی
به تازگی اعلام شده است که آمار ابتلا به ایدز در میان زنان ایرانی، افزایش یافته است. یکی از رؤسای وزارت بهداشت در بخش مدیریت بیماری‌هایی واگیردار، روابط جنسی پرخطر را مهم‌ترین عاملی می‌داند که در سال‌های اخیر بر شمار زنان مبتلا به ایدز افزوده است.

آمار ثبت شده از سال 65 نشان می‌دهد که ارتباطات جنسی کنترل نشده، علت بیماری 10درصد از مبتلایان به ویروس ایدز محسوب می‌شد. این آمار در سال گذشته با افزایشی تصاعدی همراه بود و به 21.1 درصد رسید.

همچنین بر اساس اظهارات دکتر عباس صداقت، مبتلایان به ویروس HIV در زمان ابتلا، بین 25 تا 34 سال، سن دارند و این نشان از وجود آسیب‌های اجتماعی، میان جوانان از همان زمان اشتغال به تحصیل است.»

آلودگی 40 درصد مبتلایان ایدز از طریق روابط جنسی
رئیس مرکز تحقیقات ایدز در مصاحبه‌ای گفته است: «99 درصد بیماران جدیدی که در تهران در بیمارستان امام خمینی، به من مراجعه می‌کنند، از طریق روابط جنسی به ویروس ایدز مبتلا شده‌اند، اما میزان کشوری ابتلای جنسی ایدز حدود 40 درصد است؛ در عین حال تعداد زنان باردار مبتلا به این ویروس نیز در حال افزایش است.»

مینو محرز، آمارهای جدید شیوع ایدز در کشور را نشان موج سوم ایدز، یعنی شیوع جنسی آن می‌داند که هر سال به تعداد مبتلایان از این طریق، افزوده می‌شود.

آمار رسمی وزارت بهداشت، از شناسایی 23 هزار و 125 فرد آلوده به ویروس ایدز در کشور خبر می‌دهند، اما آمار تخمینی براساس فرمول‌های بین‌المللی تعداد واقعی مبتلایان را بین 80 هزار تا 120 هزار نفر عنوان می‌کنند. بر این اساس تا کنون تنها یک چهارم و یا یک پنجم از تعداد واقعی مبتلایان شناسایی شده‌اند.

محرز گفته است: «کشورهای غربی به این دلیل توانستند شیوع جنسی ایدز را کنترل کنند که به طور کاملاً شفاف و بی‌پرده مسائل را برای مردم بازگو کردند و آگاهی جامعه و جوانانشان را بالا بردند، در صورتی که در کشور ما صحبت کردن شفاف در این مورد سخت است. اطلاع‌رسانی مداوم و مستمر نیز وجود ندارد و اگر این وضعیت ادامه یابد آینده بسیار نگران‌کننده‌ای در انتظار ماست.»
راهکارهای دولتی سال 85 خبر خوش تولید داروی گیاهی مبارزه با ایدز انتشار یافت؛ در حالی که قرار بود این دارو به صورت انبوه‌ تولید شود و در اختیار مراکز درمان‌ و مشاوره‌ ایدز قرار گیرد، یک عضو کمیته کشوری ایدز فاش ساخت که دارو تأثیر موفق درمانی ندارد.

به این ترتیب مقابله با این بیماری خطرناک از مرحله درمان کامل به برنامه‌هایی رسید که انتقال ویروس HIV از طریق سرنگ‌های آلوده را کنترل می‌کرد. اما همچنان راه پیش پای موج سوم ایدز با روابط پرخطر جنسی باز است.

کارشناسان بر این باورند که برای شناسایی و کنترل و بهبود بیماران ایدزی در میان زنان خیابانی، نخست باید وجود این زنان و سپس شیوع بیماری بین آن‌ها به رسمیت شناخته شود.

اما در سالی که رئیس پلیس تهران اعلام می‌کند، تنها 100 زن خیابانی در شهر وجود دارد، مبارزه با این بیماری در سطح اول گره می‌خورد و به هیچ وجه به مراحل بعدی نمی‌رسد. 

بنابر نظر متخصصان، با چنین نگرشی نه می‌توان زنان وِیژه را از خیابان‌ها دور کرد و به زندگی عادی بازگرداند و نه توفیقی در زمینه کنترل موج سوم ایدز حاصل خواهد شد.

آسیب‌شناسی وضع تفکر در ایران

پیش‌بینی رنسانس فکری جدید

«آسیب‌شناسی وضع تفکر در ایران» در گفت‌وگو با احمد نقیب‌زاده

کد مطلب : 94455 14 آبان 1390 ساعت 13:16


برخی اعتقاد دارند، جامعه ایرانی و انسان ایرانی به نوعی بداندیشی و امتناع از اندیشیدن مبتلا است. آیا با این صحبت موافقید؟ چرا؟

بله موافقم و فکر می‌کنم که این قضیه ریشه‌های عمیق تاریخی دارد. ببینید ما در ایران هیچ فیلسوفی مثل ارسطو یا افلاطون یا هیچ چهره شاخصی را قبل از اسلام نداشتیم. بعد از اسلام هم اگر داشتیم عمدتا متعلمینی بوده‌اند که مساله خودشان را داشتند و می‌خواستند دین را ترویج کنند.


ما هیچ فیلسوف غیردینی نداریم. البته یک اندیشه کلی در بطن جامعه جریان داشت و انگار یک برآیندی از عقل ارتباطاتی و سنن و آداب آن زمان بود و این همان اندیشه ایران‌شهری و خداشاهی است. عوامل مهمی هم در این بداندیشی دخیل بود. یکی خود جغرافیا است و نیز نداشتن رفاه و نداشتن یک دوره ثبات. اینها هیچ‌کدام اجازه اندیشه‌ورزی را نمی‌داد که در یک جا متمرکز بشود و اندیشه‌یی را در ارتباط با جامعه خودش منتشر کند و کسی دنبالش را بگیرد.

ولی در یونان نه. دولت‌شهرهای کوچک بودند و جغرافیا این اجازه را می‌داد، جامعه و دولت هم. در ایران دولت ابرقدرت متمرکز، اساسا مخالف خودش را برنمی‌تابید. به همین دلیل هم اعتقادات و اندیشه‌ها در قالب اسطوره‌ها و داستان‌ها نشر پیدا می‌کرد و این ماجرا همین‌طور تا الان استمرار پیدا کرده است.

یعنی دلیلش را همان بحث استبداد شرقی می‌دانید؟

یک دلیل استبداد شرقی است. البته من در به کار بردن این واژه برای ایران قبل از اسلام تردید دارم. استبداد بوده اما استبداد شرقی نبوده. در هر صورت خود استبداد، چه شرقی باشد و چه غربی، خیلی مجالی برای اندیشیدن نمی‌دهد.
آقای دکتر یکی از مهم‌ترین نهادها، نهاد خانواده است. خانواده چه تاثیری در این زمینه دارد؟ چون بسیاری از خانواده‌ها، بچه‌هایشان را طوری بار می‌آورند که خیلی سراغ اندیشه و به قولی، دردسر نروند! درسشان را بخوانند و مهندس یا دکتر بشوند و تمام! چرا اینگونه است؟

به هر صورت، زمینه برای اندیشه‌ورزی مناسب نیست. اندیشه، همیشه چالش‌های سیاسی برمی‌انگیزد و مخاطراتی در پی دارد. پدر و مادر هم از روی غریزه بچه را دوست می‌دارند و او را طوری بار می‌آورند که مشکلی برایش پیش نیاید.

ضرب‌المثلی می‌گوید کتاب خواندن فقر می‌آورد. نمی‌گذاشتند بچه‌هایشان درس بخوانند چون فکر می‌کردند فقر به همراه خودش می‌آورد. البته این، تا حدی هم واقعیت داشته چون شما وقتی کتاب می‌خوانید کار نمی‌کنید، تولید آنی ندارید. تولیداتتان فکری هست و زندگی خیلی بشّاش و مرفهی هم ندارید. این است که متاسفانه این واقعیت وجود دارد و به همین دلیل می‌بینیم کسانی که معمولا خانواده این‌چنینی نداشتند، به اندیشه‌ورزی روی آوردند. استیو جابز پدر اپل بود، در امریکا بچه یتیمی بود که یک خانواده‌یی ارمنی او را پذیرا شده بود و چون خیلی رویش نظارت نمی‌کردند استعدادهایش شکوفا شد.
من در ایران هم دیده‌ام که خانواده‌هایی که به هر دلیلی، چون نظارت‌های کشنده‌یی بر فرزندانشان اعمال نمی‌کنند، بچه خیلی بیشتر رشد پیدا می‌کند. من گاهی این نکته را درست یا غلط، می‌گویم که خوش به حال بعضی‌ها که پدر ندارند. با شناختی که من از پدرشان دارم می‌دانم که اگر زنده بود، استعداد بچه‌ها زیر آن شدت نظارت نابود می‌شد.

یعنی در ایران در حوزه اندیشه، نقش نهاد خانواده منفی است؟

بله، نقش خانواده منفی است، نقش جامعه هم منفی است. آنsocial control هم کشنده است. یعنی تمام آزادی‌ها و استعدادهای فرد را می‌گیرد و می‌کشد. بویژه جوامع کوچک‌تر، با ریشخند، هر نوآوری و اندیشه‌ورزی را تخطئه می‌کند.
که با قدرت هم پیوند داشته؟

بله، حالا با قدرت سیاسی و عریان شاید پیوند نداشته اما بالاخره در جامعه یک جریان قدرتمند بوده. قدرت‌ها همه لازم نیست سیاسی و نظامی باشند، می‌توانند به نوع دیگری هم باشند. و الان هم که صحبت از کرسی‌های آزاداندیشی می‌کنند من حیرانم که این چرا شکل نمی‌گیرد.

می‌دانید، هیچ‌کس جرات نمی‌کند آزاداندیشی کند، چون فورا به یک جایی برمی‌خورد. متاسفانه کسانی هم که هجرت می‌کنند نمی‌توانند در یک فضای سالم بیندیشند. آنها هم واکنشی و لجوجانه عمل می‌کنند. من کتابی می‌خواندم از عباس معروفی که در آلمان هست و اجازه ورود به کشور را ندارد، واقعا تهوع‌آور بود. عنوان کتاب یادم نیست. این کتاب کاملا واکنشی بود، کاملا با یک پرخاشگری نوشته شده بود، عبارات رکیک در آن زیاد به‌کار رفته بود و خلاصه اندیشه‌یی در آن دیده نمی‌شد.

یعنی می‌فرمایید این رنسانس که ما در غرب داشتیم و آن اتفاق خاصی که در دوره میانه از جمله بیت?الحکمه مامونی اتفاق افتاد، این دو از یک نظر به هم شبیه هستند، یعنی از دوره مامون هم می‌توانیم مثل یک دوره رنسانس یاد کنیم؟

می‌توانیم این کار را بکنیم اما یک چیزی که در تاریخ غرب هست و در تاریخ شرق نیست، استمرار پیشرفت است. آن استمراری که در اندیشه غرب هست اجازه تکامل به غربی‌ها داده اما در شرق گسیخت وجود داشته و بعد ما نمی‌دانیم که اگر راه زمان عباسیان استمرار پیدا می‌کرد، چه بیرون می‌آمد.

ولی در غرب می‌دانیم که رنسانس شد و بعد تبعاتش تا امروز را می‌دانیم که چه مراحلی پشت سر گذشت. خیلی چیزها در غرب رخ داده که در شرق هم بوده حتی دولت مدرن با یکسان‌سازی مذهبی؛ زبان واحد، سنت واحد و همه اینها شکل گرفت. در زمان صفویه شما مذهب واحد را می‌بینید و نوعی تقلید از دربار هم هست، همین که در غرب بوده. ولی بعدش چه؟ صد سال آشوب و نابسامانی در ایران هست اما در غرب این‌طور نیست.

در حوزه اندیشه این به دلیل پویایی خود دین اسلام نیست؟ که اندیشه می‌تواند خیلی سریع با اندیشه پیوند پیدا کند و یک‌جورهایی نقاط مشترکش را پیدا کند و به نفع خودش استفاده کند؟ توی غرب این رنسانس اتفاق می‌افتد و مسیحیت نمی‌تواند خودش را با اندیشه‌های جدید وفق بدهد، با ورود اندیشه‌های جدید نابود می‌شود ولی در جهان اسلام اندیشه‌های جدید می‌آیند اما اسلام خودش را با اینها تطبیق می‌دهد. به نوعی بر این موج جدید، سوار می‌شود و خودش صاحب اندیشه می‌شود.

من فکر می‌کنم شما می‌خواهید رابطه‌یی بین اندیشه‌ورزی و نوع دین مطرح کنید که آن هم به نوع خودش جالب است. مثلا مسیحیت خیلی کد ندارد، که این را بخور آن را نخور این کار را بکن یا نه. شما آزادید. یک فکری هست و یک ارادتی که باید به کلیسا نشان بدهید.

اما در اسلام این‌طور نیست و برای کوچک‌ترین کاری که می‌خواهید انجام بدهید یک کد وجود دارد. من البته با نظر شما موافق نیستم اگرچه تحولاتی به وجود می‌آمده و اندیشه‌هایی مطرح می‌شده ولی باید بدانیم این اندیشه‌ها تا چه حد امکان ابراز داشتند؟ چرا مثلا ملاصدرا باید به کوه فرار کند؟ چرا باید شیخ شهاب‌الدین سهروردی چنان چیزی سرش بیاید؟

ولی کسانی که آن وسط در دربار صفوی جمع می‌شوند و تمام اخبار و احادیث را جمع می‌کنند؛ مفتاح‌الجنان را می‌نویسند، آسوده‌اند؟ اگر این جرقه‌ها را بخواهید با غرب که شعله‌هایی بزرگ بودند، مقایسه کنید، خیلی ناچیز است. یعنی تعداد اندیشمندان به تعداد انگشت‌های دست است. در عین حال درست مثل ایران قبل از اسلام اینها تمدن‌های بزرگ ساختند. خندق را به اروپا بردند، قنات‌سازی را به اروپاییان یاد دادند، کشاورزی و بسیاری چیزهای دیگر را هم همینطور. این‌طور نبود که چون اندیشه متمرکزی وجود ندارد بقیه مردم هم اندیشه‌شان را کنار بگذارند و زندگی و تمدنی را نسازند.

یعنی شما می‌گویید بحث تمدن‌سازی و اندیشه‌ورزی را باید از هم جدا کرد؟

این دوتا را باید از هم تفکیک کرد و به حساب یکدیگر نگذاشت. مثلا در آندلس مدارایی بود که اجازه می‌دادند به هم؛ به مسیحیان، ‌یهودیان، مسلمانان، هرکس هرجور که می‌خواهد فکر کند. در واقع مجموعه‌یی از اندیشمندان و متفکران برای مدت کوتاهی به وجود آمد ولی همان را هم مسیحیت برنتابید و نابود کرد. تعداد کسانی را که در مغرب?زمین آتش زده شدند به ‌دلیل اندیشه‌هایشان، در مشرق زمین نداریم، چون در مشرق زمین مقاومتی هم وجود ندارد، چون طرف که حرفی می‌زده به محض‌آنکه می‌دیده جانش در خطر است، حرفش را پس می‌گرفته یا اندیشه‌اش را کنار می‌گذاشته است. اینها ویژگی‌هایی هست که غربی‌ها دارند و ما نداریم. به همین دلیل شاید ده‌ها اندیشه دیگر هم وجود داشته، اما وقتی زمینه را نامساعد دیدند، نخواستند بگویند تا آسیبی به آنها وارد نشود.
آقای دکتر، در صحبت‌هایتان به مساله قدرت اشاره‌ کردید، به نظر می‌رسد که نهاد قدرت هم در این میان بی‌نقش نیست. شاید نقشش فراتر از بقیه است. نهاد قدرت دوست دارد اندیشه را دیگران بسازند، اندیشه‌یی را دوست دارد که خودش می‌خواهد. به نظرتان نقش قدرتمندان و صاحبان مملکت در دوره‌های مختلف بویژه معاصر چه بوده؟ ‌برخی می‌گویند این خود اندیشمندان بودند که این نابسامانی را به وجود آوردند. مثل آقای زیبا کلام می‌گویند؛ من تلاش می‌کنم قدرت را تبرئه کنم. دیدگاه شما چیست؟

این به نظرم دو سویه است. اندیشمندان هم بلد نبودند قدرت را دور بزنند. به مجردی که توانی پیدا کردند راست و با سر به دل قدرت فرورفتند اما قدرت سرشان را شکست چون از سنگ است.

در غرب می‌بینید که طرف در گوشه خانه‌اش نشسته و دارد اندیشه‌ورزی می‌کند. همین‌که متمکن هست و نیازی به دولت ندارد کافی است. ولی در مشرق زمین و خصوصا کشور ما چنین چیزی را نمی‌بینید! این خاصیت قدرت است. هروقت قدرت متمرکز و خفه‌کننده است، طبیعی است که اندیشه بروز نمی‌کند مگر آنکه به نفع قدرت باشد. زمانی مرکز حکمت و فلسفه‌ در ایران شکل گرفت و در آنجا هانری کربن اندیشه‌هایش را منتشر کرد و به صورت کتاب درآورد و من فکر می‌کنم اگر تمام اندیشمندان ایرانی جمع می‌شدند و می‌خواستند چنین خدمتی به تشیع بکنند، هرگز نمی‌توانستند. برای اینکه او با زبان آکادمیک تشیع را به جهان معرفی کرد. ما با زبان سنتی این کار را می‌کنیم، دیگران نمی‌فهمند. مساله زبان آکادمیک هم نکته مهمی است.

خود روحانیت هم اگر در اندیشه‌ورزی‌هایش از زبان آکادمیک استفاده می‌کرد، فکر می‌کنم راه باز می‌شد و یک نوع تبادل افکار به وجود می‌آمد ولی متاسفانه زبان روحانیت تشیع در ایران، سنتی بوده و اروپاییان قادر به فهمش نبودند. البته در دانشگاه‌ها هم چنین مشکلی وجود دارد. متاسفانه دانشجوها را از اندیشیدن امتناع می‌کنند، یعنی اندیشه‌ورزی یادش نمی‌دهند.

ما در داخل دانشگاه با دو مساله مواجهیم. یک مساله این است که قدرت اجازه خیلی چیزها را نمی‌دهد و یک چیزهایی را سعی می‌کند دیکته کند، در کنار این عامل بیرونی، یک عامل هم درونی است، ‌یعنی نه اساتید و نه دانشجوها؛ خیلی دوست ندارند بروند سراغ نقد یا مطالعه عمیق. این دو سویه است، هم بیرونی هم درونی. نظر شما در این مورد چیست؟

در خارج هم فرقی نمی‌کند، همین است. در خارج یک یا دو استاد خوب داشتیم و بقیه معمولی بودند، اما همان دوتا استاد خوب خیلی تاثیرگذار بودند. ما را به تفکر وامی‌داشتند. برایتان مثالی بزنم. در فرانسه، شما اغلب اندیشه‌ورزانی که الان می‌شناسید هم مثل میشل فوکو، اینها فکر می‌کنید در کجا اندیشمند شدند؟ در پاریسِ هشت، جایی که دولت تبعیدشان کرد به خارج شهر، بودجه کمی در اختیارشان گذاشت و هیچ نظارتی هم بر آنها اعمال نکرد. حتی مدارس این دانشگاه هم سالیان دراز در هیچ کجای دنیا پذیرفته نبود، اینها در اتاقشان جمع می‌شدند و با هم حرف می‌زدند. درس دادنشان این طوری بود. این‌ اندیشمندان در چنین فضاهایی رشد کردند. در دانشگاه‌های رسمی و زیرنظارت دولت و بودجه‌های کلان، کسی من ندیدم به وجود بیاید غیر از ریمون آرون که آن هم داستان زندگی‌اش او را به این شکل واداشت.
یعنی آکادمی اندیشه را برنمی‌تابد؟

فقط در این صورت که دولت نظارت چندانی نداشته باشد وگرنه آکادمی در همه‌جا اندیشه‌های رسمی را می‌پذیرد. اندیشه‌های بکر و نوین را من در کمتر جایی دیدم که پذیرا باشند. مثال دیگری می‌زنم. وقتی این مکتب ساختارگرایی شکل گرفت و همه‌ ساختارگرایی دوآتشه را پذیرا شدند، یک دختربچه از بلغارستان آمد پاریس و می‌خواست در ساختارگرایی (منتها با دیدی که از کمونیست‌ها گرفته بود و آورده بود و به سوژه هم نقشی قایل بود) تزش را ارایه بدهد، هیچکس حاضر نشد راهنمایی‌اش کند، هیچ استادی. تا بالاخره رولان بارت او را به زحمت پذیرفت، و او بالاخره تزش را نوشت و این پایان?نامه، انقلابی به وجود آورد. من خودم ادعایی ندارم اما یک مقاله‌یی را نوشتم و واقعا فکر کردم به نوشته‌ام، چون فکرِ خودم بود طبیعتا منابع زیادی هم نداشت من فکر می‌کنم در حد حداقل مقاله «شوک تمدن‌ها»ی هانتینگتون بود ولی همکاران خودم و از دانشجویان سابق من که حالا استاد شدند آن مقاله را رد کردند و گفتند که منبعی ندارد و مستند نیست. اما دقت نکردند که در این مقاله، یک فکر عرضه شده! این مقاله هنوز چاپ نشده است. همه جای دنیا این‌طوری است.

اندیشه‌ها در حاشیه شهرها و مراکز شلوغ، ‌در جاهای آرامی شکل می‌گیرند. و این جاهای آرام را ما متاسفانه نداریم. همین دانشجویان ما بعضا بسیار اندیشمند هستند ولی به‌مجرد اینکه وارد دانشگاه شده و استاد می‌شوند، دقیقا به معلم‌هایی بدل می‌شوند که بی‌دل و دماغ‌اند، از صبح تا شب فقط به امرار معاش فکر می‌کنند. می‌خواهند که از این کلاس به آن کلاس بروند و درسی بدهند و دیگر هیچ اندیشه‌یی ندارند.

اینها در همه‌جای دنیا هست اگر که شما حاضر نباشید از یک چیزهایی بگذرید. جامعه و دولت در این تاثیر‌گذاری سهمی دارند. مثلا در کشورهای اروپایی شما از یک جا بیشتر نمی‌توانید حقوق بگیرید، پس خیالتان راحت است. اگر 10ساعت هم در این‌جا درس می‌دهید، ‌باقی‌اش را به خانه می‌روید و فکر می‌کنید. ولی در ایران متاسفانه می‌توانید چند جا درس بدهید! بنابراین وقتی برای فکر کردن ندارید.

می‌خواهم کمی ریشه‌یابی کنیم. چرا اینگونه است؟ چرا آکادمی اینقدر در حوزه اندیشه، ضعیف است؟ من خودم این تجربه را داشته‌ام. وقتی لیسانسم را گرفتم و سه‌سال از دانشگاه دور بودم خیلی فکرم بهتر کار می‌کرد. ولی وقتی وارد فوق?لیسانس شدم و رفتم دنبال روش تحقیق و آن قالبی که آنها می‌گفتند، بسته شدم. چرا اینگونه است؟ چرا دانشگاه اینقدر آدم را ساکت می‌کند؟
ببینید نسل به نسل همه همین‌طور یاد گرفتند و خود من هم شاید همین‌طور دارم چیزها را تحویل دانشجو می‌دهم. دانشجو را آزاد نمی‌گذارند. استاد یک منبع را تعیین می‌کند و می‌گوید که حتما باید همان منبع را بخوانند.

شاید دانشجو منبع بهتری را بشناسد. متاسفانه اینها هست، روش‌های غلطی در دانشگاه حاکم است؛ از گزینش استاد تا طراحی دروس تا گزینش دانشجو و همه اینها را دربر می‌گیرد که خب تاثیرگذار هم هستند.

در غرب این‌طور نیست که هرکس دکترا داشته باشد راست برود سر کلاس و درس بدهد. یک دوره اگریگاسیون باید بگذراند و صاحب یک اندیشه‌یی باشد. حالا ممکن است ده‌تا مدرک داشته باشد رد شود، ولی یک مدرک داشته باشد و پذیرفته شود. آن‌وقت اجازه می‌دهند تازه استادیار بشود و آرام آرام در کنار یک استاد دیگر درس بدهد. اینجا به مجرد اینکه شما دکترا دارید، یا حتی وقتی که اصلا ندارید، وارد دانشگاه آزاد می‌شوید و درس می‌دهید. اشکال خیلی وارد هست، گاهی آدم واقعا دچار یاس می‌شود و به اینجا می‌رسیم که اصلا ولش کنیم!‌ وقتی که فکر به جایی نمی‌رسد و قدرتی هم برای تغییر وجود ندارد.

به محتوا اشاره کردید، به بحث تغییر در علوم انسانی. این بحث اگرچه تکراری شده اما خیلی بحث مهمی است. من می‌خواهم از این زاویه نگاه کنیم، آیا اصلا طرح موضوعی به‌نام اندیشه بومی، شدنی است؟ می‌توانیم اندیشه را بومی کنیم؟ تمام حوزه‌های علوم انسانی به اندیشه پیوند خورده است.

اندیشه مرز نمی‌شناسد که بومی باشد یا نه. ولی خود دانشمندان غربی به این نتیجه رسیدند که تئوری‌ها و ایدئولوژی‌ها در ارتباط با یک نیازهایی مطرح شده است. معنی‌اش این است که نیازها در غرب بوده و تئوری‌ها هم برای حل آن مسائل شکل گرفته است.

اینها با توجه به این نیازها اندیشه را از قبل بومی کردند. این علم، اروپایی است و طی 500-400سال یا بیشتر شکل گرفته است. این علما و دانشمندان درگیر مسائل جامعه خودشان بوده‌اند و راه‌حل هم داده‌اند و بومی شده‌اند. جامعه ما حاضر است این‌کار را بکند؟ دانشمندان یا علمای ما چقدر درگیر مسائلند؟ یا اگر حرفی برای گفتن داشته باشند شما چقدر حاضرید بپذیرید؟

ممکن است حرف آنها غلط باشد و حرف شما درست، ولی چقدر تحمل پذیرفتن یک حرف غلط را دارید که بعدا بخواهد اصلاح شود؟ مثلا بسیاری از استادان ما هستند که خودشان ضدعلم‌اند. می‌گویند متدولوژی دیگر چیست؟ اگر اصلا متدولوژی را قبول ندارید شما با بقال سر کوچه که فرقی ندارید! او هم روزنامه می‌خواند و یک سری اطلاعات سیاسی به دست می‌آورد. فرق اطلاعات سیاسی شما و اطلاعات سیاسی او در همین متدولوژی است.

اصلا دانشگاه یعنی همین متدولوژی، البته نه به شکل کورکورانه‌اش. تاریخ علم، عالم گسترده‌یی است و شما باید به آن اشراف داشته باشید تا بتوانید معلم خوبی باشید. معلمان روش‌های تحقیق ما کسانی هستند که خودشان دو خط هم ننوشته‌اند. وقتی دو خط ننوشته‌یی چگونه می‌خواهی یاد دانشجو بدهی که چگونه بنویسد؟

وضع این‌طوری است، یعنی وحشتناک است! مثلا طرف در مصاحبه‌اش می‌گوید که کسی از تاریخ درس نمی‌گیرد، تاریخ برای سرگرمی است. من می‌گویم شمایی که این حرف را می‌زنی، چه‌جور معلم تاریخی هستی؟ واقعا بعد از 30سال درس دادن، برداشت شما همین است؟ آدم از تاریخ درس نمی‌گیرد؟ به نظر من همه درس‌ها از تاریخ است!

نوع تاریخ‌نگاری ما چطور است به نظرتان؟
10شیوه تاریخ‌نگاری و 10مکتب تاریخی از قرن نوزدهم تا حالا شکل گرفته، یکی‌اش هم در ایران تاثیرگذار نبوده! اصلا شناخته نشده. اصلا شما حرف جدیدی نمی‌توانید بزنید، تماما حوادث سیاسی را تکرار می‌کنید.

خب، کمی از رودل یاد بگیرید! تاریخ لباس، تاریخ عروسی، تاریخ تعزیه. اینها هم جزو تاریخ ما بوده و خیلی مهم است. تاریخ لباس، این دامن‌ها از کجا آمدند؟ خیلی‌هایشان از روسیه آمدند. روی هیچ‌کدامشان کار نشده. تاریخ‌نگاری ما هیچ متدولوژی‌ای ندارد. شما اتفاقی یک دوره تاریخی را بگذارید دم دستتان و تاریخ‌های مختلف را درباره آن بخوانید. همه مثل هم. همه تاریخ‌های سیاسی، قراردادها، جنگ‌ها، یعنی هیچ تاریخ دیگری نبوده؟ تاریخ اجتماعی یک متد است. ساختارگرایی وقتی وارد تاریخ شد این شیوه‌ها را به وجود آورد. باید اول تحولات فکری و متدی به وجود بیاید که شما نگاه جدید هم پیدا بکنید. همه‌اش یک علت را برای یک واقعه ذکر می‌کنند. الان دوباره نسل سوم مکتب آنال دارد تاریخ اروپا را از اول می‌نویسد. از یونان باستان و ... و بسیاری از علت‌ها را دارد زیر سوال می‌برد.

تاریخ‌نگاری ما ایدئولوژیک نبوده؟
نه، تاریخ‌نگاری ما بی‌روش و بی‌معنا بوده. ایدئولوژیک هم اگر بود خوب بود، در هر صورت ایدئولوژی هم روش خاصی در جلوی شماست. فقط مارکسیست‌ها ایدئولوژیک تند بودند و بیشترین ضربه را هم زدند و چیزهایی را فرض کردند که در تاریخ ما نبوده. ما عصر فئودالیته نداشتیم، ما عصر برده‌داری نداشتیم، نبرد طبقاتی اصلا در تاریخ ایران معنا نمی‌دهد. ولی همه اینها را می‌آورند و به خورد ما می‌دهند.

نگاه باستان‌گرایانه چطور؟
آن دیگر تاریخ نیست. آن به نوعی ایدئولوژی و خود بزرگ‌بینی‌ها و چیزهایی هست که ما به تاریخ باستانمان نسبت می‌دهیم. ادعاها درباره تاریخ باستان خوب است به شرط آنکه مستند باشد و به دروغ نباشد.

سوال آخر من کمی کلی است. به نظرم ما دو گسست داریم؛ یک گسست بلند از دوره‌های میانی که از لحاظ فکری خیلی جلو افتادیم، یک گسست کوتاه هم از دهه‌ها‌ی 40 و 50 که رشدی هرچند کوتاه در حوزه فکری داشتیم. اما الان حتی در سطح دهه 30 هم نیستیم. آن اندیشمندان قرن چهار را نداریم که هیچ، حتی در سطح دهه 40 هم نیستیم. نظر شما چیست؟ آیا این را می‌پذیرید که ما روز به روز داریم نحیف‌تر می‌شویم و آیا اصلا موافق هستید که ما با مساله‌یی به نام فقدان فکر و نبود تولید فکر مواجهیم؟
ببینید، من مثالی را درباره موسیقی برای شما می‌زنم، فکر می‌کنم همین اتفاق هم در حوزه اندیشه هم دارد می‌افتد. وقتی که انقلاب اسلامی شد و مردم احساس کردند که نسبت به موسیقی دارد کم لطفی می‌شود، همه بچه‌هایشان را فرستادند یک ساز یاد بگیرند و تعداد سازهایی که فروش می‌رفت به فرموده استاد شجریان 200برابر بیشتر از قبل از انقلاب بود.

در حوزه‌ اندیشه هم همین‌طور است. اندیشه‌ورزی 200برابر بیشتر است، منتها پراکنده یا در خارج از کشور یا در گوشه‌ها است. بروز داده نمی‌شود و این خیلی بد است چون وقتی بروز داده نشود به درد توده‌ها نمی‌خورد و در حوزه روشنفکری باقی می‌ماند. باید طوری باشد که توده‌ها از آن بهره‌مند شوند و مخاطب پیدا کنند.

علتش این است ما حوزه اندیشه را اصلا فراموش کرده‌ایم. کاش فراموش می‌کردیم! این حوزه را داده‌ایم دست بی‌صلاحیت‌ترین افراد جامعه. حوزه فرهنگ حوزه‌یی تخصصی است. حتی اگر دولت این حوزه را رها می‌کرد، شاید در نقطه صفر باقی می‌ماندیم ولی وقتی دست افراد ناباب دادیم، به زیر صفر رفتیم. الان دولت به فکر مبانی مادی قدرت و حکومت و جامعه است و اینها که برطرف شد من فکر می‌کنم آن جوانه‌هایی که در گوشه و کنار هست، همه دست به دست هم می‌دهد و همه شاهد یک رنسانس فکری در ایران خواهیم بود.

پس فضا را امیدوار‌کننده می‌بینید؟
بله چون همه بچه‌هایی که من می‌شناسم، در حال اندیشیدن در این باره هستند که چرا وضع ما این‌طوری است. و هر کدام هم برای خودشان یک تئوری و نظریه دارند. فقط کافی‌است که فضا یک‌ مقدار آماده بشود، آنها درست مثل جوانه‌هایی که در فضای سرد بوده‌اند و به فضای گرم می‌روند، همه جوانه می‌زنند.

آن‌وقت حالتی افراطی پیش نمی‌آید؟
چرا پیش می‌آید. همیشه همین‌طور هست. انفجار اندیشه‌های سطحی و عمیق و همه‌چیز روی می‌دهد ولی بعد، خوب می‌شود. در زمان فرانکو سختگیری‌های اخلاقی زیاد بود و پسر و دخترها همه باید از هم جدا می‌بودند.

وقتی فرانکو مرد، جامعه اسپانیا دچار افراط شدیدی در این مورد شد که صدای همه دنیا هم درآمد. ولی جامعه‌شناسان و روانشناسان اجتماعی گفتند که طبیعی است و کاریش نمی‌شود کرد. باید در سکوت نگاهش کرد که دوره‌اش طی شود و دوباره به حالت تعادل برسد و 10سال بعد اسپانیا مثل فرانسه و جاهای دیگر شد و به تعادل رسید. در ایران هم همین‌طور است و همین اتفاق خواهد افتاد. یعنی این فشاری که دولت می‌آورد برای مسائل اخلاقی، «گریز از اخلاق» به وجود آورده است. اندیشه هم همینطور است ولی این اجتناب?ناپذیر است. پیامد هر افراطی همین است. 

 

نقل از سایت فرارو

دادگاه شهر وند امروز

کد خبر: ۲۰۲۴۶۹     تابناک
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۴
مدیرمسئول نشریه "شهروند امروز" در دادگاه رسیدگی به اتهاماتش با بیان اینکه رئیس جمهور در جمع مردم اردبیل گفت مسیر انقلاب اسلامی در ادامه مسیر شاه اسماعیل صفوی است تاکید کرد: جرم ما این است که نقد حود به این اظهارات را با تصاویر منعکس کردیم.

به گزارش مهر، جلسه رسیدگی به اتهامات مطرح شده علیه نشریه "شهروند امروز" با حضور قاضی باقری و اعضای هیئت منصفه مطبوعات، نماینده دادستان و حمید عطریانفر به عنوان متهم پرونده در سالن جلسات عمومی دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.

نماینده دادستان: شهروند امروز متهم به توهین به رئیس جمهور است

در این جلسه نماینده دادستان با اشاره به آزادی مدیرمسئول این نشریه به قید کفالت گفت: متهم به اتهام نشر تصاویر و مطالبی توهین آمیز به شخص رئیس جمهور در صفحه نخست نشریه "شهروند امروز" در تاریخ سوم مردادماه 90 از سوی دادستان تهران به عنوان نماینده مدعی العموم  و همچنین در تاریخ چهارم مردادماه 90 از سوی سرپرست دفتر امور دعاوی و حقوقی معاونت حقوقی رئیس جمهور مورد شکایت قرار گرفته که دفاعیات متهم در جلسه قبلی غیر موثر بوده است.

نماینده دادستان اظهار داشت: بر اساس ماده 609 قانون مجازات اسلامی نامبرده اقدام به توهین و تحقیر رئیس جمهور کرده است و از قاضی و اعضای هیئت منصفه درخواست دارم بر اساس نص قانون با وی برخورد شود.

در ادامه این جلسه قاضی باقری از نماینده امور دعاوی و قراردادهای معاونت حقوقی ریاست جمهوری خواست تا به جایگاه آمده و اظهارات خود را بیان کند.

نماینده رییس جمهور: شهروند امروز به جوانفکر هم توهین کرد

نماینده رییس جمهور نیز در سخنانی گفت: این نشریه در صفحه نخست خود عکسی را چاپ کرده است که در آن هم رئیس جمهور و هم هیئت دولت و افراد خارج از هیئت دولت مانند آقای جوانفکر هم توهین شده است که در شکوائیه دلایل آن ذکر شده است.

قاضی باقری پس از استماع اظهارات نماینده ریاست جمهوری به عنوان شاکی پرونده از مدیرمسئول نشریه شهروند امروز (حمید عطریانفر) خواست تا برای آخرین دفاعیات خود در جایگاه حاضر شود و خطاب به متهم گفت: شما متهم به توهین به رئیس جمهور با انتشار تصویر در صفحه نخست نشریه شهروند امروز در شماره 81 مورخ اول مردادماه سال جاری شدید لطفا از خود دفاع کنید.

مدیر مسئول نشریه "شهروند امروز" در دفاع از خود خطاب به اعضای هیئت منصفه مطبوعات گفت: ریاست جمهوری در شکوائیه خود آورده است که این نشریه توبیخ را تجربه کرده و سابقه هم دارد در حالی که نشریه شهروند امروز در سال 87 رفع توقیف شده و علت توقیف هم یک اشتباه حقوقی بوده است.

عطریانفر اظهار داشت: شهروند امروز دو سال است که با انتشار 80 شماره مورد تائید صاحب نظران و مسئولان نظام بوده است و همچنان این نشریه و مطالب آن را که در راستای نظام و منویات مقام معظم رهبری بوده است ستوده اند زیرا بر مبنای تکالیف ملی، اعتقادی و قانون اساسی قدم برداشته است.

رئیس جمهور مدتهاست اظهارنظرهای عجیبی دارد

وی افزود: مدتهاست از سوی برادر ارجمند آقای محمود احمدی نژاد ریاست محترم جمهوری اظهارنظرهای عجیب و رفتارهایی مشاهده شده که دلسوزان نظام بارها و بارها آن را نقد کرده اند که چرا حلقه دور ایشان گرفتار نقیصه شده است. حتی نمایندگان مجلس، روحانیون، مراجع تقلید و مقام معظم رهبری هم رفع آسیب را متذکر شده اند و در این میان برخی رسانه های دلسوز برای رفع نگرانیها در صحنه ایفای نقش کرده اند.

رئیس جمهور خودشان گفتند که راه انقلاب ادامه راه شاه اسماعیل صفوی است

مدیر مسئول نشریه "شهروند امروز" با اشاره به سفر رئیس جمهور در تیرماه سال جاری به شهر اردبیل گفت: ایشان در جمع مردم اردبیل اظهار داشتند مسیر انقلاب اسلامی در ادامه مسیر شاه اسماعیل صفوی است که می توان این ادعا را نوعی تحقیر ملت ایران دانست.

وی خطاب به اعضای هیئت منصفه و رئیس دادگاه گفت: رهبر اندیشمند و متفکر و عالم انقلاب ایران کجا و شاه اسماعیل صفوی کجا؟ قدرت، نجابت و رشادت مردم شهیدپرور ایران کجا و فرقه قزلباشها کجا؟ به همین علت نشریه شهروند امروز نقد خویش را در کلام تصویر بدون هیچگونه اهانت به رئیس جمهور بیان کرد و این حداقل اقدام برای چنین سخنان ناثواب بوده است.

عطریانفر با قدردانی از ذوق هنری علیرضا رفیعیان طراح روی جلد نشریه "شهروند امروز" گفت: در این تصویر حتی بقایی و مشایی از احمدی نژاد دورتر ترسیم شده اند که نشان از جریان انحرافی در دولت دارد.

وی تصریح کرد: اینکه معاون رئیس جمهور اعلام کنند که این توهین است کمی کم لطفی است. آیا بیانات رئیس جمهور در قالب تصویر توهین است؟

مدیر مسئول نشریه "شهروند امروز" با بیان اینکه استفاده از کاریکاتور یک مکانیسم فرهنگی و اجتماعی بوده و کاربرد فراوانی دارد کاریکاتور را دارای وجاهت قانونی و شرعی دانسته و عنوان کرد: مجله گل آقا از جمله شاخص ترین نشریاتی است که بر مبنای کاریکاتور و طنز پایه ریزی شده است و مرحوم کیومرث صابری بارها مورد تشویق و تائید رهبری هم قرار گرفتند و همواره مقامات سیاسی این اقدام گل آقا را ستوده اند.

عطریانفر افزود: ما حتی در این تصویر سازی کاریکاتور رئیس جمهور را هم نکشیدیم بلکه تصویر واقعی خود ایشان است.

پس از این اظهارات اعضای هیئت منصفه از متهم سوال کردند: شما در تیتر صفحه نخست عنوان کرده اید که چگونه می توان مملکت را با خواب اداره کرد و همچنین گفته اید که احمدی نژاد رسالت خود را در ادامه رسالت شاه اسماعیل صفوی بنا نهاده است که این توهین است.

مدیر مسئول نشریه "شهروند امروز" در دفاع از خود گفت: بنده اظهارات خود رئیس جمهور را عینا منعکس کردم ولی در مورد مطلب "مملک را نمی توان با خواب اداره کرد" باید بگویم این مطلب ربطی به رئیس جمهور ندارد و یکی از تیترهای صفحه نخست بوده و از تصویر اصلی فاصله دارد که در داخل صفحه هم به وقایع تاریخی در این مورد اشاره شده است.

 کاری به حرفهای رئیس جمهور نداریم/ نباید توهین می کردید

در این میان نماینده دادستان با کسب اجازه از دادگاه گفت: ما کاری نداریم این مطلب را رئیس جمهور گفته یا نه شما نباید به رئیس جمهور توهین می کردید و موضوع اتهام همین است.

متهم پرونده در ادامه گفت: ما حد و حدودمان را می دانیم ولی دادستانی هم باید برای آنهایی که به آسانی خط قرمزها را زیر پا می گذارند و کاریکاتور آقای خاتمی که روحانی هستند را منتشر می کنند برخورد کند.

این دادگاه پس از استماع توضیحات شاکیان و متهم به کار خود پایان داد و نتیجه دادگاه هفته آینده اعلام می شود.